حق نوشته

این سایت برای بیان دغدغه های فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، و حتی ورزش جوانان و شهر نویسنده و بطور کلی در خصوص مشکلات مردم و جامعه می باشد

حق نوشته

این سایت برای بیان دغدغه های فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، و حتی ورزش جوانان و شهر نویسنده و بطور کلی در خصوص مشکلات مردم و جامعه می باشد

حق نوشته

جملات آموزنده ، زیبا و دلنشین و اثرگذار دکتر علی شریعتی

چهارشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۲۸ ب.ظ

دکترعلی شریعتی  : 

شریعتی


در تاریخ ملتهای مسلمان و توده های محروم در امت اسلامی، فاطمه منبع الهام آزادی و حق خواهی و عدالت طلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض بوده است.


دوستان دکتر شریعتی شعری عاشقانه برایش فرستاده و نظرش را خواسته بود؛ اینطور جواب داد:

«من مدتهاست که از این شعرها لذت نمی برم،عادت ندارم نان مردم را بخورم و درد خودم را داشته باشم.»


روشنفکری مثل طب و تکنیک نیست که از کتابهایی که دانشمندان اروپایی در این رشته نوشته اند بتوان آموخت.روشنفکری، هوشیاری است و در نخستین قدم، شناخت دقیق و راستین تاریخ و فرهنگ خویش.

 

آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش!


اکثریت همفکرانم که جوانی را در مبارزه فکری بودند تا ازدواج کردند ایستادند، تا پدر شدند به رکوع رفتند، بچه شان 2 تا که شد به سجود و 3 تا که شد افکار حق پرستی از دلشان رفت... عوض شدند طوریکه بعد از 4،5 سال غیر از قیافه آشنا و خاطرات مشترک اشتراکینداریم.

شریعتی

 نامم را پدرم انتخاب کرد نام خانودگی ام را یکی از اجدادم، دیگر بس است راهم را خودم انتخاب خواهم کرد.


همیشه مبارزه در جبهه داخل، سخت تر و بیچاره کننده تر است از جبهه ای که دشمن خارجی در مقابل است.




حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود، افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.


خدایا!
دکتر علی شریعتی : رحمتی کن... تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند، نه از آنان که پول دین را میگیرن و برای دنیا کار می کنند.
 
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است.  دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست. «فاطمه، فاطمه است»

شریعتی

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است . قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام . یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟ ... خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو . آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.

دکتر شریعتی

با هم رفتیم اطراف سبزوار، گشت زنی توی یک دهِ کوچک. آنجا بود که چشم مان افتاد به یک پیرزن کشاورز. با مختصری آب و ملک و گوسفند، صبح تا شب آبیاری و وجین و چرای گوسفندها کارش بود. شوهرش مرده بود و زن، دست تنها، چند تا پسر و دختر را فرستادهبود سر زندگی شان. اول علی سر صحبت را با پیر زن باز کرد و همه‌ی این حرف‌ها را از زبانش کشید؛ بعد رو کرد به ما  و با اشتیاق و سرخوشی گفت: «زن روز اینه نه اون قرطی‌ها و عروسک‌ها و دختر و زنای بی‌کاره که به اسم زن روز قالبمون می‌کنن.»




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی