دنیای عجیب و غریب ما
شگفتا چه شده است که آدمهای عصر و دوران ما شان و مقام آدمیت را به پائین ترین حد و درجه تنزل داده اند . که اگر اندگی شرم و حیا برای این موجود زنده و مخلوق مانده باشد باید شرمسارو خجلزده گردد که پروردگار بخشنده و مهربان چه نعماتی برایش ارزانی کرده است عقل و زبان و روح و روان و چشم و گوش و احساس و عاطفه و... همه را یک جا به این موجود بخشیده است اما باز قدرت درک آنرا بدست نیاورده که فلسفه وجودیش را بفهمد . خدواند عزیز و کریم تا به اینجا این موجود دو پا را رها و به حال خود ول نکرده است .ادیان و شریعت و کتاب های آسمانی و انبیا ء و ائمه (ع) را هم برای هدایت وراهنمائی بشر فرستاده تا دیگر حجت را تمام کند . این لباس آدمیت به تن خیلی از این موجودات که خداوند آنها راخلیفه خود روی زمین برگزیده است اندازه و مناسب نیست . امروزه دین و آموزه های دینی ابزاری برای دست یازدن به مقاصدپلید شده و تقوی و واژگان ارزشمند ، کتاب های دینی بیشتر برای تزئین زبان و سخنرانی ها شده است . وامتداد سیر حرکت و رشد نسلهای گذشته که امروز جامعه بشری وارث آن است دیگر قدرت زایش و زایندگی خود را از دست داده است .
وجدان ها کنونی در چنین اوضاعی برای دفاع از رفتارش چه چیزی دارند که بگویند ؟ اگر روزی همه این آدمها در برابر محکمه ای واحد وعادل مورد پرسش قرار بگیرند و بازخواست شوند همگان مسئول و مجرم شناخته خواهند شد . سهم این آدمها از ساختن وضع کنونی دنیا چقدر است ؟ و گام هایی که برای سعادت بشر برداشته اند چه هستند ؟ ماحصل تاثیرگذاری انسان حال حاضر بر محیط خودش وهم نوع اطرافش در این دنیا چقدر مهم و ماثر بوده است ؟ چه بسیاری از آدم ها که خود موجب ظلم و جور بوده اند چه بی شمار از آدم ها که خود موجب جنایت شده اند و چه مجموعه ای از آدم ها که خود زمینه قتل عام بشر شده اند به جنگ و ستیز دامن زده اند این خوی درندگی چه برسر جهان و جامعه بشری آورده است چه موجی از دشمنی و عداوت و نفرت و خودخواهی شدند و چقدر از هدف آفرینش و خلقت و فطرت آدم دور گشته اند .
در عصر ما ؛ دنیای علم احساس تاسف دارند و هیچ اراده و میلی برای نوآوری و کشف و تامین سلامت و امنیت و سعادت بشر ندارد حداقل کمتر به این بخش از حیات بشری می پردازد و اگر توجهی هست بیشتر در بعد تجاری و ثروت اندوزی است نه خدمت به سعادت بشر و تامین آن . و حتی بخاطر کثرت ظلم وستم وازدیاد زور و تزویر لذت کشف و اختراع را ازبین برده و کام دانشمندان از این رویکرد تلخ نموده است و واژگان مقدسی نظیر هم نوع و نوع دوستی و برابری و کرامت انسانی و عدالت خواهی و انسانیت و معرفت و اخلاق مداری همه به فراموشی سپرده شده اند و دانش و علم و تخصص روی خشن و بد خود را بیشتر نمایان می کند تا روی لطیف و نرمش را . علوم انسانی، اخلاق و فلسفه شانه خود را از تحقق رسالتش که همانا سعادت و ساختن آینده بشریت خالی کرده است . هرچه هست ونیست تنها ساخت و توسعه جنگ افزار و تجهیزات و دستگاههایی که بشررا بیشتر استثمارکند و درخدمت مطامع و اهداف عده ای تاجر ، ظالم و خود خواه ودارای خوی حیوانی قراردهند . اما این سیل و طوفان ویرانگر و این سونامی خطرناک و این بازی وحشیانه هیچ پیروزی و سربلندی بدنبال ندارد جزنابودی و هلاکت همه زورگویان و ستمگران که شان آدمیت را تا درجه حیوانیت تنزل داده اند . این جهنم و آتشی که آدم ها برای هم نوع خود فراهم کرده اند . دیر یا زود خود دامن آنها را خواهد گرفت . اگر سکنان جامعه بشری به عقب تر بنگرند و مطالعه نمایند خواهند دید که سرنوشت ستمگران و جانیان و دشمنان بشر عاقبتشان چه شده است چنگیز ، هیتلر، تیمور ، پینوشه وصدام و ... بسیاری از حکام جور وستم ، کوچک وبزرگ همه در محکمه روزگار تنبیه شده جز مرثیه غم انگیز و درس عبرت برای آیندگان نشانه ای از آنها نمانده است .
ارتباطات و تعاملات و زد وبندها و خط وربط ها همه آلوده به نفاق و بد عهدی و فریب و خباثت وپلیدی است . و تمام تعاملات براساس مصالح و منافع فردی و باندی و گروهی بنا گذاشته می شود گویا خداوند نعمات دنیا را فقط برای آنها آفریده است ودیگران تنها سهم شان از آن همه ذخائر و منابع و سفره الهی فقط رنج و شکنجه و مرک و فلاکت است . همه اسم از خدا می برند اما بوئی از مرام بخشندگی و رحمانیت و عدالت خدا نبرده اند ، گویی خدائی نیست که دست به این همه جنایت می زنند . آن گونه که معلوم است این همه نسل ها و این همه رشد وپیشرفت علمی و تکنولوژی درحوزه های مختلف محصول همین آدمها نیست که امروز خود و خانواده شان و دوستانشان در معرض خطر نابودی و مرگ هستند .
اگر ذره ای مرام انسانی و آدمی داشته باشیم باید قدری برای دستاوردهای مادی و معنوی بشر هم احترام قائل باشیم و اجازه ندهیم که ساختمان انسانیت فرو بپاشد و نابود گردد که خداوند صبربسیاری دارد اگر این صبر تمام شود سرنوشتی بهتر از قوم ثمود و عاد و لوط و قوم نوح ... در انتظار جهان نخواهد بود . آری امروز ما در شرایطی زندگی می کنیم که امکانات و تجهیزات ساخته دست بشر رفاه و امنیت را به بشر هدیه کرده است که اگر این خشونت و تمامیت خواهی و بداخلاقی نوع بشر کاسته شود و از بین برود جهان ما به بهشت تبدیل خواهد شد مگر نه اینکه گذشتگان چه خون دلها خوردند و چه عذاب ها و سختی ها متحمل شدند تا به این نقطه از پیشرفت دست بیابند و امنیت و رفاه و صلح و صفا داشته باشند پس این همه قتل عام و ستم امروز بر کودکان و زنان بی دفاع برای چیست ؟ این مافیای اقتصادی برای چیست . بشر باید برای حفظ میراث معنوی وانسانی بجای مانده از نوع بشر تمام تلاش خود را بکند نه مثل گروه ددمنش و درنده داعش که معلوم نیست با چه مرام و هدف و فلسفه ای ایجاد می شود تاصفحات تاریک و ننگینی بر تاریخ بشریت ثبت گردد که درواقع مایه شرمساری آدمیت است . نوع انسان باید خود را به نوعی مقصر بدانم که ارزش های علم و وظیفه انسانی را درک نکرده است. ودانش آموختگان باید شرمنده دانشگاه و اساتید و آموزگاران خود باشند که همه چیز خود را برای پرورش فکر و شخصیت آنها صرف شد تا در نهایت آنها فکر ئ تجاربشان را جهت کمک و در خدمت نوع بشر و جامعه انسانی فدا نمایند ولی نتیجه آن انفعال و سکوت در برابر جنایات و تهاجم کرامت و شرافت انسانی است .
من نیز بعنوان یک عضو کوچک از جامعه بشری و این جهان شرمنده پدرو مادرم هستم که فرزند نا کارآمدم و نتوانستم با خدمت به نوع بشر و تاثیر بر گسترش عدالت و مبارزه با تبعیض و نابرابری مفید و موثر باشم من شرمنده ام که خداوند مرا خلیفه خود برگزیده است و اختیار و عقل داده است اما راه حیوانی را برگزیدم . اکثریت کسانی که خود را بی تاثیر دراین شهرآشوب دنیا می دانند و خود مبرا می کنند. باید گفت خیر شما در این غوغا سالاری ها و گردنکشی ها موثر و مقصرید .در این واقعیت های تلخی که در پیرامون ما اتفاق می افتد و شرافت انسانی را لکه دار می کند همه ما مقصر هستیم وبایداحساس شرم کنیم . در عصر ما کوانسانهای وارسته ای که عاشق بشریت باشند . کوآدمی که در حد و اندازه های بزرگان نجات دهنده بشریت باشند .آیا این آخر راه است . آیا همه راههای دنیا به این نقطه که ماهستیم منتهی می شود یا بدتر از آن هم خواهیم دید . بسی مایه تاسف و بدبختی است اگر چنین بماند . اگر واقعیت امروز خلاف این حقیقت است ؛ پس چرا روز به روزپایه های دین و اخلاق و علم وفلسفه و سیاست و ... سست تر و متزلزلتر می گردند ؟ چرا دیگر عطر سعادت و کرامت و معرفت کمتر به مشام می رسد چرا صفحات سیاه تاریخ بیشتر از صفحات سفید آن شده است . آیندگان در باره ما و پدران ومادرنشان چگونه قضاوت خواهند نمود هرچه هست ما به این شکل که پیش می رویم هیچ خدمتی به بشریت وجامعه انسانی و تاریخ آن درهیچ حوزه ای نخواهیم نمود.
سعید بغلانی صوینخی
خادم مردم آبادان