حق نوشته

این سایت برای بیان دغدغه های فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، و حتی ورزش جوانان و شهر نویسنده و بطور کلی در خصوص مشکلات مردم و جامعه می باشد

حق نوشته

این سایت برای بیان دغدغه های فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، و حتی ورزش جوانان و شهر نویسنده و بطور کلی در خصوص مشکلات مردم و جامعه می باشد

حق نوشته

              در راه احیای کرامت انسانی        

هر غریبه ای که مسافر شهری می­شود با توجه به تمیزی  و پاکی  و فضای معماری وسبز آن  در ذهن  خود پی  به میزان آگاهی و فرهنگ و رشد اجتماعی ساکنین آن شهر می برد. اگرچه باید اعتراف کنیم که شان و مقام  ارزشمند آبادانیها به صفا و صمیمت  و مرام خوب آنهاست. از قدیم الایام، آبادان صاحب هویت و شهرت جهانی است، این شهرت هم به دلیل خونگرمی و شخصیت دوست داشتنی و فرهنگ مهمانوازی آبادانی ها بوده  و هم موقعیت سوق الجیشی و امکانات شهری منحصربفرد آن روزگار که زبانزد  خاص و عام بود.

در گذشته نه چندان دورآبادان  به عروس خلیج فارس و دروازه  تمدن و صنعت  کشور خوانده می شد. ساکنین شهر همه شادیها و غمهای خود را با آواز دلنواز پرندگان برفراز  نخلستان ها و ترنم  آرام برخورد امواج رودخانه اروند و طنازی نیزارها و غروب دل انگیز آن زمزمه می­کردند. غروب و نخلستان آن چشم نواز و دلربا  بود و رهگذاران باذوق ساعتها به تماشای نخلهای بلند و استوار که بر کناره بی کرانه رودخانه اروند و  بهمنشیر و افق زیبای شفق آن قد کشیده بود بنشینی و محو زیباییهای بی نظیر تابلوی الهی که از جاذبه های توریستی شهرمان بود باشی. معماری شهر ما آبادان در گذشته نه چندان دور از سبک تلفیقی ایرانی- اروپا که هنوز آثار و بقایای آن در گوشه و کنار شهر پیداست که بر اثر بی­توجهی و اهمال به صورت مخروبه خودنمایی می­کند. بواسطه تاسیس بزرگترین پالایشگاه دنیا، ساکنین آن در استفاده از طرحهای مدرن  روز و ورود به دوران مدرنیته صنعتی، فرهنگی و اجتماعی اروپا  پیشقدم  بودند.

آبادان درروزگار نه چندان دور با جمعیتی کمتر از جمعیت فعلی دارای مجهزترین بیمارستان ها؛ بیمارستان 57 تختخوابی شطیط، آرین، شیروخورشید و نفت و چندین و چند سینما و مرکز هنری فرهنگی و مدرنترین سینما تئاترسینمای نفت و مجهزترین استادیوم ورزشی و در حال ساخت پنج مهر فرسوده فعلی در آن روزگار بود و مردم از شهرهای دور و نزدیک و اقصی نقاط داخل و خارج برای اشتغال، تحصیل، تئاتر و سینما، ورزش، تجارت و صنعت و استفاده از جذابیتهای گردشگری به این شهر مهاجرت و مسافرت می­ کردند.

مردمان آبادان؛ مردمانی با فرهنگ که به حقوق و تکالیف شهروندی خود آگاه بودند و به آن علاقمند و  عمل می­کردند و البته مدیران وقت شهری، مسئول، قانونمند و پاسخگو و راستگو و علاقمند به مردم این خطه بودند. الان چطور؟ آیا اوضاع کنونی همین گونه است؟!

چه باید کرد و چه می شود گفت؟ شهرمان به مخروبه تبدیل شده، سالهاست که نمی  توان از ساحل اروند استفاده تفریحی کرد درصورتی که بهترین مزیت و جاذبه  شهر ماست؟ مناطق مسکونی دهکده بریم، شطیط، سده، جمشیدآباد، ایستگاه هفت، سلیچ غربی و شرقی، کوی فرهنگیان، کوی ولیعصر(عج)، کوی قدس، فیه و... را با پساب های رهاشده شهری، آلود­ه و بوی مشمئزکننده موجب ناراحتی خانواده ها و اطفال معصوم  است و خانواده  ها مکانی تفریحی و تفرجگاهی جز پارک معلم، ندارند.

از منظر بیکاری، الافی، سرگردانی، حبس، مشاغل کاذب و بساط و دست فروشی و دوره گردی جوانان مفلس و مجرد نیازمند ازدواج در میان شهرها، حائز رتبه اول هستیم، پدیده هایی نظیر اعتیاد و تکدگری چتر خود را بر شهر گستردانیده؛ ادارات دولتی به حریم شخصی و حیاط خلوت مسئول نمایان تبدیل شده است. بانکها  به جای  اینکه کمک حال مردم باشند سربار مردم شده اند. شهرداری دیگر به آخر خط رسیده و وظیفه ذاتی و اساسی  خودش را کلا به فراموشی سپرده و ظاهر و سیمای شهر و مبلمان شهری که نخستین جلوه هایی است که در ذهن و حافظه هر بیننده باقی می­ماند، مایه سرافکندگی است. هیچ خبری از طرح های عمرانی جز کاخ سفید منطقه آزاد اروند وجود ندارد که نه برگ زرین کارنامه کاری مدیرعامل زمان بلکه چون لکه سیاهی در کارنامه مدیرانش خواهد درخشید. ساختمان سازمان اروند، مثل معروف « آفتابه و لگن هفت دست، شام و نهار هیچی » را تداعی می کند.

به خدا این واقعیت شهر ما و مردم مظلوم و محرومش است؛ بررسی کنید و ببینید چگونه زباله در هر کوی و برزن از سروکول مردم و دیوارهای خانه هایشان بالا می رود و به بهداشت و پاکیزگی محیط زیست آشکارا بی توجهی  می شود. معابر عمومی و خیابانهای شهر پراز چاله و چوله و سرعت گیرهای نصف و نیمه، کوچه های  انباشته از آشغال و نخاله و لجن رها شده، همه و همه نشان دهنده نهایت بی مسئولیتی و بی مدیریتی شهر است  اما فعالیت سیاسی مردان عدالت دوست و به ظاهر پاک تا چشم کار می کند در هر گوشه شهر دیده می شود اما مرجعی برای دادخواهی مردم دیده نمی شود. مردم از شدت پیگیری و عدم نتیجه گیری و فقدان مرجع رسیدگی منصف،  دیگر از مطالبه حقوق شهروندی خود و عمل به وظایف شهروندی مایوس و ناامید گشته اند.

نام منطقه آزاد تجاری و صنعتی اروند همه را مسحور و مجذوب خود نموده اما غافل از اینکه در ظاهر و اسماً در واقع به منطقه آزار عمومی تبدیل شده است و در باطن نیز وبال گردن مردم فقیر آبادان و خرمشهر شده است. این منطقه آزاد اروند تصور می شود که حق الزحمه و سهم الارث عده ای خواص  بوده که تحویل داده شد نه اینکه رسالت و هدفش خدمت و جبران خسارت و ویرانی هشت سال جنگ تحمیلی مناطق جنگزده و بازگرداندن رونق گذشته به منطقه بوده است.

کل بیلان کاری این سازمان جز وارد کردن خودروهای خارجی و آخرین سیستم و مد روز و مدل بالا آن هم  برای برخی جوانان متمول و بیکار برای کورس بستن در خیابانهای تنگ و باریک صد سال پیش نبوده است.

دیگر زمانی برای کسب تجربه نمانده اگر دنبال تجربه هم باشند. این سازمان و مدیران بی تخصص و دانش آن  نه تنها قادر به گذاشتن مرهمی بر زخم عمیق بر روان و جسم مردم ناشی از جنگ و بازسازی ناتمام و معیوب و بیکاری جوانان محجوب و ویرانی شهر نبوده بلکه عرصه ای برای رقابت سیاستمداران و ثروت اندوزان و رانت خواران  شده است.

ریشه این همه مشکلات و معضلات چیست؟ انقلاب اسلامی ما؟ 8 سال دفاع مقدس؟ تحریمها توسط ابرقدرتهای جهانی؟ اینها که در کل مملکت اتفاق افتاده است پس چرا شهرهای اطراف حتی دهستانهای دور و نزدیک از ما پیشی گرفتند. روستاها به دهستان، دهستانها به بخش و بخشها به شهر تبدیل شدند و شهرها همچنان در مسیر توسعه پیش می­روند اما شهر ما به عقب افتادگی مزمن دچار شده است. دو فرصت شغلی هم  که دلسوزان  و مومنین بوجود می آورند با فشار مراکز سیاسی به غیربومی اعطا می شود. بعد می گویند در شهر تخصص مورد نیاز نبود و لازم بود از جای دیگر نیروی غیربومی جذب کنیم. 

امروز مردم همیشه در صحنه و مرزنشینانی که با دست خالی حماسه ها آفریند از کمبودها و نواقص و نارسایی ها رنج می برند و شایسته این وضعیت آزاردهنده و اسفناک کنونی نیستند. اگر منصف و جانبدار حق باشیم فقط با یک نیم نگاه می توان شهادت داد آن آبادان اسم و رسم دار قدیم کجا و این آبادان کثیف و رهاشده به امان خدا کجا و بین دیروز و امروز این شهر و شرایطی که مردم شریف و مومن و انقلابی و شهیدپرور و ولایی در آن به سر می برند چقدر فاصله و فرق است و اگر صبر و ایمان مردم نبود این شکل از زندگی غیرقابل تحمل می باشد و نیز اگر عشق و علاقه مردم به دیارشان نبود بی درنگ کوچ اجباری را به ماندن ترجیح می دادند.

چرا باید سهم مردم از پیشرفت و خدمت  رسانی صادقانه در نقاط مختلف کشور جز ویرانی و خرابی در درون و پیرامون شهر چیز دیگری تقدیم مردم نشده است؟ آن همه بودجه و اعتبارات ملی که ظرف سی و هفت سال تا امروز تخصیص داده شده کجا هزینه می شود و چه کسی بر نحوه هزینه آن نظارت می کند؟ اشکال کجاست؟  مسئولان پاسخ دهند که اهالی نجیب و شریف آبادان در این شهر با این وضعیت معیشت و محرومیت به چه چیزی  افتخار کنند و دلخوش باشند؟ آیا به عاقبت افت تحصیلی ناشی از کیفیت آموزش وپرورش و مدارس و ناتوانی مردم در تامین آموزشی فرزندانشان توجه کرده اید؟ کسی به فکر فساد اداری و عدم وجود اراده برای حل مشکلات مردم در ادارات هست؟ سزاوار بود مدیران امروز مانند مدیران پنجاه سال پیش که نام و یادشان به نیکی بر زبان می آید آنچه را که از گذشتگان به میراث گرفتند با وضعیت بهتر، آماده تحویل به آیندگان نمایند اما با نهایت شرمساری، کارنامه این مدیران پر از اهمال و کوتاهی و هر آنچه زهر است و کام را تلخ می کند در تاریخ ثبت خواهد شد .

حضرت امام خمینی (قدس الله سره) فررماندارمودند: کارکردن در آبادان، ثواب شهادت را دارد اما مسئولی در  این شهر، گامی منطبق و همسو با این سخن گرانقیمت و تاریخی برنداشت و از آن همه زیبایی و امکانات شهری چیزی نمانده و هشتاد درصد مردم شریف آبادان جیره بگیر بنگاههای امدادی، کمیته امداد و بهزیستی و موسسات خیریه هستند و علیرغم اینکه این شهر در ادوار مختلف سه نماینده در مجلس شورای اسلامی داشت و  دارد که کمتر شهری این فرصت و امتیاز را داراست اما به جای اینکه به فکر شهر و مردمش باشند به علت   غوطه ور شدن در زدوبندهای سیاسی، فرصت نیافتند وظایف قانونی خود را در قبال مسائل اساسی چون آب و فاضلاب شهر و مردم به انجام برسانند و به راحتی آب خوردن این فرصت طلایی که قانون به آنها داده بود از دست دادند و در انجام وظیفه و امانت داری نمره قبولی دریافت نکردند و سئوالی که ذهن همگان را مشغول کرده و جای تامل دارد که چرا سه نماینده نتوانستند یکدل و همسو عمل نمایند و یا قادر به خدمت به مردمی که آنها را انتخاب نمودند نشدند و نیستند و وقت خود را صرف حمایت از برخی کانون های قدرت و مسئولین بی کفایت منطقه ای  نمودند.

این امر نه تنها دردی از دردهای بی شمار این مردم شریف و متدین را دوا ننمود بلکه در برابر سوءمدیریت نهادهای دولتی و سیاسی که در استخدام و جذب نیروهای غیربومی و هزینه کرد بدون برنامه و عدم نظارت مطابق بر قانون و اعطای امتیازات پیمانکاری با ترک تشریفات و جهت دار که بیشتر منافع آقایان و آقازاده ها  در آن تعریف شده و آن را بر منفعت عمومی و مردمی ترجیح دادند. اگر مسئولان ارشد کشور که مدعی  خدمت واقعی به مردم منطقه بوده و در صدد ریشه کنی فقر و محرومیت در آبادان و خرمشهر هستند تنها راه حل تبدیل نمودن شهرهای آبادان و خرمشهر به استان اروندان با به کارگیری مدیران مختصص، مخلص، متعهد و انقلابی می توانند خدمتی ماندگار در کارنامه خودشان به یادگار و نیک نامی  بگذارند. این درخواست  قلبی مردم درد و رنج کشیده و شهید پرور و ولایت مدار از حضرت آیت الله  خامنه ای مد ظل العالی  مقام عظمای  ولایت و رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی  می باشد .

 

 

                                                             سعید بغلانی صوینخی

                                                       خادم مردم آبادان       




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی